چه كسي ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!
ﭼﻪ كسي ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!
"ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣـــــــﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ"
ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ " ﻋﮑﺴﺶ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ"
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ " ﺟﮏ ﻫﺎﯾﺶ "
ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ". ﻻﯾﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺶ "
ﺣﺴﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑه من ﺑﺎ " ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯾﺶ "
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﮑﺲ " ﮐﺎﻭﺭﺵ"
ﺷﺨﺼﯿﺘﺸﻮ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ " ﻓﺮﻧﺪﺍﺵ"
ﻧﮕﯿﺪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ...
ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ..........
ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ،،، ﺷﺐ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ .....
ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳــــــــﺖ
ﻧﮕﻮﯾﯿﺪ ﻣﺠﺎﺯﯼ ...
ﻣﻦ ....
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ....
اما باتمام این احساسم میگویم...
نمیشه مجازی وار عجولانه واحساساتی تصمیم گرفت...
مجازی وار عاشق شد...
مجازی وار اعتماد کرد
.باید باعقل ومنطق وواقعیت پیش رفت ...
هرچندمجازی وارفتار میکنی...
انتهای احساستان را ازهمین الان ببینید..
انتهای جدایی ورسیدن چگونه خواهد بود....
شادی یاغم....
به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم
به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم
به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم
به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم
به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید
به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را
چون نهری گوارا نوشید
برای مشاهده ادامه مطلب بروی ادامه مطلب کلیک کنید...
ای از عشق پاک من...
ای از عشق پاک من, همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست
من تو را آسان نیاوردم به دست
بارها این کودک احساس من
زیرِ باران های اشک من نشست
من تو را آسان نیاوردم به دست
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بامِ آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
بارها این دل به جرم عاشقی
زیرِ سنگینی بارِ غم شکست
من تو را آسان نیاوردم به دست
در به دست آوردنت, بردباری ها شده
بی قراری ها شده, شب زنده داری ها شده
در به دست آوردنت, پایداری ها شده
خداااااااااااااااااااااااااااا . . . !
خداااااااااااااااااااااااااااا . . . !
مگه دنیارو نیافریدی تا بنده هاتو امتحان کنی؟
نگاه کن اینجا خیلیا دارن تقلب میکنن . . .
بعضیا خیلی راحت دل میشکنن، بعضیا به گریه کردن ما میخندن،
یه عده خیلی راحت دروغ میگن، بعضیا خواب بقیه رو میگیرن ولی
خودشون راحت میخوابن، بعضیا با حرفاشون اشک آدمارو در میارن . . .
خدا چرا هیچی بهشون نمیگی!؟
رويا را دوباره بايد ساخت
رويا را دوباره بايد ساخت . تا كه يك روز به حقيقت پيوندد .
در خواب بايد فهميد طعم زندگي را . شروع كن زندگي را با يك رويايي ناب
عشق را بايد از انتهاي جاده كه هنوز هم چشم قادر به ديدن آن نيست درك كرد
معنايش را بايد چشيد از ديگري پرسيدن كاري بس عبث و بيهوده است .
راز عشق را بر ديگري افشا مكن تا كه خود پا به بيراهه نهد و عشق را فهمد
روياي خود را باز از نو آفريدم و شروع به گشت در فراسو براي بدست
آوردن راز عشق نمودم تا كه معنايش را درك كنم و رويايم را به
حقيقت پيوندم .
باز همه چيز از يادم رفت و دوباره از خواب پريدم
خداحافظ نگو....
خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو وقتی تا هر جا باشی همراتم
تو اون گرمای خورشیدی که میری رو به خاموشی
نمیدونی چقد سخته شبِ سرد فراموشی
شبی که کوله بارت رو میون گریه میبستی
یه احساسی به من میگفت هنوزم عاشقم هستی
خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو وقتی تا هر جا باشی همراتم
چرا حالت پریشونه چرا مایوس و دل سردی
خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی
تو یادت رفته اون روزا یکی تنها کست میشد
خداحافظ که میگفتی خدا دلواپست میشد
خداحافظ نگو هنوز درگیر چشماتم
خداحافظ نگو تا هر جا باشی همراتم
خداحافظ نگو...
اشتباه از من است نه تو
اشتباه از من است نه تو
"زیادی" دوستت داشتم . . .
میدانی اشتباه از کجاست؟ از تو نیست!!!
اشتباه از "من" است...
هر جا رنجیدم به رویت نیاوردم "لبخند" زدم
فکر کردی درد ندارد "محکم تر" زدی...!!
"مخاطب خاص"
فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان بر ســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!
ﻋﺸــﻖ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘـﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺗﻔــﺎﻕ ﻣﯿﻔﺘـــﻪ !..
ﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﺣﺘﻢ ﺣﺘﻢ ﻋﺸﻘﻪ ، ﻧﻪ ﻋﺸﻘﺎ ﯼ ﺑﻌﺪ !..
ﺑﯽ ﺷﮏ ، ﮐﺸﮏ ﻫﻢ ﻧﺒــﻮﺩﻩ !..
ﻫﻤﻪ ﺍﺷﻮﻥ ﻣﺸــﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﺸـﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ !..
ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌــﯽ ﺩﻭ ﻃﺮﻓﻪ ﺍﺱ ﻋﯿﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺨﺪﺍ
ﻧﻔﺮﺕ ﻧﻤﯿـﺎﺭﻩ " !... ﺗﺎ " ﻧﺪﺍﺭﻩ !.. ﺩﻟﺘﻨﮕــﯽ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺍﻣﺎ
ﻋــﺬﺍﺏ ﻧﺪﺍﺭﻩ !..
هوای خانه غمگین...
گلویم خشک و بے آب...
نفس در سینه پژمرده...
به سان شبنمے مغرور...
به خاکـے تشنه دل بستم...
من آن خاکم که افسرده...
شدم خاکسترے خفته...
به زیر آتشی پنهان...
کنون دیگر نه آهے بر لبم جاریست...
و نه حسرت به دل دارم...
مرا پنداشتند سنگم!
دگر یارای غلطیدن هم ندارم...