اس ام اس فاز سنگین و تکان دهنده

آیا میدانید؟ ایا میدانید :
خاطرات تنهایی خاطرات تنهایی

اس ام اس فاز سنگین و تکان دهنده




اس ام اس فاز سنگین و تکان دهنده

 

بدترین حال دنیا اینه که :

آدم دلش هیچی نخواد . . . !

 .

.

.

.

گفت خیلی میترسم ؛

گفتم چرا ؟

گفت چون از ته دل خوشحالم . . .

این جور خوشحالی ترسناک است . . .

پرسیدم آخه چرا ؟

جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد

سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد !

 .

.

.

.

آلزایمر !

میتواند بهترین بیماری جهان باشد ، تا هر ثانیه یادم نیفتد :

سهم من نیستی . . .

 .

.

.

.

دِل عزیز و محترم !

لامَــصب ، یــاد بگیـر !

اگه کسـی بهـــت گُفـــت دوسـت دارم . . .

لـُــزومـــا بــه ایــن معنــی نیست کـه کِــس دیگه ای رو دوسـت نـــداره !

 .

.

.

.

حکایت ما آدم ها

حکایت کفشاییه که

اگه جفت نباشند

هر کدومشون

هر چقدر شیک باشند

هر چقدر هم نو باشند

تا همیشه

لنگه به لنگه اند

کاش

این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها

به اجبار ، خودشون رو جفت نشون نمی دادند . . . !

 .

.

.

.

تو نیستی . . .

رفتی . . .

اما یادت تمام قد بی رحمانه میان دلم ایستاده . . .

 .

.

.

.

این روزها کســـــــی به خودش زحمـت نمی دهد یک نفــــــر را کشـــــــــــف کند !

زیبایـی هایش را بیـرون بکشد . . .

تلخــی هایش را صبر کند . . .

آدمهـای امروز ، دوسـت های کنسـروی می خواهند !

یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیــــرین و مهربان

از تویـش بپرد بیـــرون !

و هی لبخنــــد بزنــد و بگـــــــــــوید :

“ حـق با تــوست ”

 .

.

.

.

حســــــرت !

یعنی رو به رویــــــــم نشسته ای و باز خیســـــی چشمـــانـم را ،

آن دستمال خشک بی احساس پاک کنــد !

 .

.

.

.

حســــــرت !

یعنی شانه هایت دوش به دوشـــــــم باشد

اما نتوانــــم از دلتنگی به آن پناه ببـــــــرم !

 .

.

.

.

حســــــرت !

یعنی تــــو که در عین بـــــــــودنت

داشتنت را آرزو می کنــــــــم . . . !

 .

.

.

.

بعضی وقتا خیلی سخته که پیش بقیه وانمود کنی حالت خوبه

در حالی که دوست داری از ته دل فریاد بکشی !

داغونم . . .

 .

.

.

.

می خواهم اقلا یک نفر باشد که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف میزنم . . . !

 .

.

.

.

بعضی از آدم ها مال تو اند ، حتی اگر بذارند بروند ، آخرش برمی گردند . . .

بعضی از آدم ها مال تو نیستند !

حتی اگر هر روز و هر لحظه کنارت باشند ، آخرش می گذارند می روند . . .

 .

.

.

.

دلم مرگ میخواهد !

بی صدا !

بی هیاهو !

بی شلوغی !

بی گریه ها و ضجه های مادرم !

آرام محو شوم از صفحه ی زندگی !

جوری که انگار از اول نبوده ام . . .

 .

.

.

.

افسانه ها را رها کن

دوری و دوستی کدام است ؟

اگر نباشی دیگری جایت رامیگیرد !

به همین سادگی . . .

 .

.

.

.

میدانم روزى تومرا درٱغوش خواهى گرفت . . .

پشیمان و باچشمانى پر از اشک . . .

خودم را که نه عکسم را . . .

عکسى ک درزیرٱن نوشته شده :

“ چهل روز گذشت ”

 .

.

.

.

من اگرمیخندم به اجبارعکاس است وگرنه . . .

بی تومن کجا و خنده کجا !

 .

.

.

.

خطش را عوض کرد . . .

من ماندم و تمام دوستت دارم هایی ک هچوقت تحویل داده نشد . . .

 .

.

.

.

قـول بده در تـمـام سال هایی کـ باقی مانـده تــا ابد مـراقب خـودت باشی !

دیگـر نـیستـم که یاد آوری کنم . . .

 .

.

.

.

آمده بود تا پناهم شود . . .

اما . . .

از دست نبودن های گاه و بی گاهش ب هر کس و نا کسی پناه میبرم . . .

 .

.

.

.

رویا

پشت چشمهایم به خواب رفت ؛

اندوه شکست ؛

حالا من ماندم و دلی

که صبوری نمی داند . . .

برای خداحافظی زود بود

ما هنوز به سلام نرسیده بودیم

 .

.

.

.

حرف . . . !

بعضی حرفا رو

هر چقدر هم بقیه بگن

تا خودت تجربه نکنی

و به غلط کردن نیفتی بـاور نمی کنی . . . !

 .

.

.

.

اینجا را خوب یادم است . . .

بهار بود . . .

چقدر هوا باب میل بود . . .

پر از اکسیژن . . .

آن اسب را یادت است ؟

سوارش شدم و ذوق ها کردم . . .

وتو آن طرف شاید نگاه میکردی . . .

حالا تو نیستی . . .

من به امید بودن تو آمدم . . .

نمی آیی ؟

هوا خوب است . . .


نویسنده : وحیــــــℒℴνℯــد | تاریخ : جمعه 17 آبان 1392 | بازدید ها : 443 بار