بر سنگ قبرم بنویسید و ننويسيد

آیا میدانید؟ ایا میدانید :
خاطرات تنهایی خاطرات تنهایی

بر سنگ قبرم بنویسید و ننويسيد




بر سنگ قبرم بنویسید و ننويسيد

بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمیشد نشسته بود

در قمار زندگــــي عاقبت ما باخــــــتيم بسکه تکخال محبت بر زمين انداختيم

بر روی سنگ قبرم ننویسید که عاشق بود بنویسید اخلاقش بچه گانه بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید که چه رنجهایی را تحمل کرد بنویسید روغگو بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی

بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود

بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد

بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد

بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش ....... بود بنویسید نامش دیوانه بود

روی سنگ قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت........

زیر باران غزلی خواند،دلش تر شد و رفت.......

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم.....

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت.....

.روز میلاد همان روز که عاشق شده بود.....

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت.......

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید...

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت........

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...

پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت....


نویسنده : وحیــــــℒℴνℯــد | تاریخ : یکشنبه 08 دی 1392 | بازدید ها : 360 بار